به بهانه ٢۶ دی ماه، دلایل منتهی به خروج محمدرضا شاه از ایران بررسی شد روزی که «شاه رفت»

سونیا نوری
در میان دلایل و شاخص‌های علمی مختلف سقوط نظام شاهنشاهی، عناصر و شاخصه‌های روان‌شناختی شخص شاه کمتر مورد توجه و عنایت پژوهشگران معاصر قرار گرفته است. در اواسط سال‌های دهه ۵٠ به‌ نظر می‌رسید رژیم شاه همانند سدهای عظیمی که ساخته و مغرورانه نام بستگان خود را بر آنها نهاده بود پایدار و پابرجاست. ارتش عظیم دارای سلاح‌های فوق مدرن، پشتیبانی یک پلیس مخفی کارآمد، یک دیوان‌سالاری گسترده متکی بر شبکه حمایتی دارای امکانات مالی خوب، درآمد بی‌حساب نفتی و... رژیم را هرچه قدرتمند‌تر از پیش نشان می‌داد.
این قدرت و پایداری تا جایی پیش رفت که کمتر از یک سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا در جشن سال نو در کنار خاندان سلطنتی، جام خود را بالا برد و شاه ایران را به خاطر ایجاد یک جزیره ثبات در یکی از نواحی پرآشوب دنیا ستود. اما چند اتفاق غیرمنتظره تمامی محاسبات و پیش‌بینی‌های شاه در راه رسیدن به «تمدن بزرگ» را بی‌اعتبار ساخت؛ اول بحران اقتصادی ناشی از سرازیر شدن سرسام‌آور دلارهای نفتی به کشور بعد از ١٣۵٢، دوم بحران ناشی از اعمال فشارهای خارجی حقوق بشری بر شاه برای تعدیل کنترل پلیسی و رعایت حقوق مخالفین نظام و سوم بیماری سرطان شاه و فروپاشی درونی او از ادامه حرکت رو به پیشرفت ایران.
اما چه اتفاقی افتاد که این شاه قدرتمند در تاریخ ٢۶ دی ماه ١٣۵٧، این جزیره ثبات را رها و ایران را برای همیشه ترک کرد!؟ چرا نظام دچار شکست و فروپاشی شد؟ چرا کارشناسان دنیا نتوانستند وقوع انقلاب ایران را از قبل پیش‌بینی کنند؟ در این مجال کوتاه خیلی قصد آن نیست به دلایل و تئوریه‌ شکل‌گیری انقلاب اشاره شود؛ فقط به بخشی از دلایل روان‌شناختی فردی محمد‌رضا شاه، در خصوص سرکوب سیاسی اجتماعی مخالفان نگاهی گذرا خواهد شد.


شاه مغرور و مست دهه ۵٠، با شاه جوان و بی‌تجربه دهه ٢٠ و ٣٠ کاملا متفاوت بود. این شاه تمامی خطرات و بزنگاه‌های حساس تاریخی را از سر گذرانده بود و در سایه چندین کانال مشروعیت خودساخته، کتاب به سوی تمدن بزرگ را می‌نوشت‌. او در دهه ۴٠ و ۵٠ ایران نوعی تحرک اجتماعی سریع را تجربه کرد‌. طی روند انجام تغییرات، هنجارها و معیارها پذیرفته‌شده اجتماع، در اثر رویارویی بخش اعظم جمعیت کشور با ایده‌ها و روش‌های نوین زندگی، پیوسته مورد چالش واقع شد.
به موازات افزایش سریع با سوادان جامعه، امکان تماس جمعیت کشور با ایده‌های نوین نیز رو به فزونی نهاده بود. در این سال‌ها در بیش از ۶۵ درصد از خانه‌های مردم رادیو وجود داشت که این میزان در مناطق شهری به ٧۵ درصد بالغ می‌شد. شمار معلمان و نویسندگان اندک بیش از دو برابر شده و تعداد دانش آموزان دبیرستانی و اساتید دانشگاه سه برابر شد و نیز جمعیت داشجویان مراکز آموزش عالی به شکل قابل ملاحظه‌ای افزایش یافت‌ و کم کم طبقه متوسط شهری شکل گرفت و بسط و گسترش یافت.
از دل مدرنیزاسیون پرشتاب شاه، حجم زیادی از نارضایتی از شیوه اداره دولت، نحوه روابط شاه با متحدان بین‌المللی‌اش، بی‌توجهی به سنت‌های پیشین جامعه، اختصاص حجم زیادی از نقدینگی به خرید تسلیحات نظامی و... شکل گرفته بود. «طبقه متوسط» به طور عام و طبقه متوسط جدید به طور خاص، از سوی رژیم جدیدتری تهدیدی برای ثبات کشور بودند. طبقه متوسط جدید به گروهی از جامعه گفته می‌شد که در نتیجه پدیده نوسازی پرشتاب شاه پا به عرصه وجود نهادند. «جامعه روشنفکری» هسته اصلی این بخش را تشکیل می‌دادند. اصطلاح مذکور به گروه‌هایی از جامعه اطلاق می‌شود که رسالت ویژه آنان تفسیر جهان برای اجتماعی است که در آن زندگی می‌کنند. این تعریف مانهایمی نخبگان (دانشجویان، اساتید، معلمان، نویسندگان و شاعران) و نیز روشنفکران دیوان‌سالاری حرفه‌ای (پزشکان، قضات، تکنوکرات‌ها و بروکراتیک‌ها) را شامل می‌شود.
از این میزان تعداد قابل توجهی از این دانشجویان بیشتر با هزینه‌های دولتی و عده‌ای نیز با هزینه‌های شخصی به خارج از کشور جهت تحصیل اعزام شدند. اکثر این دانشجویان گرایش سیاسی هم داشتند. در میان این گرایشات، تمایلات سیاسی اجتماعی ملی، اسلامگرا، سوسیالیست و ملی ـ مذهبی بیشترین طرفدار را داشتند.
یکی از مهم‌ترین پیامدهای تحول اجتماعی موردنظر، درخواست گسترده گروه‌ها، طیف‌ها و جریان‌ها مشارکت جستن در فرآیند سیاست و اجتماع بود‌. محمد‌رضا شاه چگونه می‌خواست، درخواست‌های سیاسی و اجتماعی جوانان که خودش باعث رشد و اعتلای آن‌ها شده بود را پاسخ دهد!؟ آیا توان جذب و یا حل آن‌ها در داخل نظامی که از چندین کانال پوشالین مشروعیت می‌گرفت را داشت!؟ مراجع مشروعیت ایشان از چندین کانال گرفته می شد؛ اول شخص اول مملکت خیال می‌کرد نظر کرده اربابان آسمان بر روی زمین است و دوم او خود را منتسب به شاهان هخامنشی می‌دانست. سوم دستگاه عریض و طویل بله قربان‌گو او بود و چهارم علمای محافظه‌کار برای سلامتی او دست به دعا بودن و از شاه شیعه‌ای که به حرم امام هشتم می‌رود حمایت می‌کردند. پنجم ابر قدرت دنیا دوست و همنشین نظام شاهنشاهیش بود. البته شاه همیشه یکی از بدترین خاطرات جوانیش را اشغال نظامی ایران در شهریور ٢٠ توسط متفقین می‌دانست. سران آمریکا، شوروی و روسیه بدون توجه و اجازه از شاه ٢٠ ساله در کشورش جلسه برگزار کردند؛ او با این اتفاق بسیار تحقیر شده بود و همیشه به دنبال جبران آن خاطره بد بود. (وی در دهه ۵٠ با گران کردن نفت و آن مصاحبه مغروانه انتقام تحقیر خود را از آمریکایی‌ها گرفت.)
آری با این منابع مشروعیت دیگر چه نیازی به حمایت، تایید و مشروعیت یافتن از طبقه متوسط جدید داشت؟ این شاه دهه ۵٠ دیگر نه می‌دید و نه می‌شنید و هرگز باور نداشت که بخش اعظم طبقه متوسط او را نمی‌خواهند. اما وی به کمک مشاوران و چاکران بله قربان گویش می‌دانست که باید خائنین به وطن خودساخته خود را چگونه مدیریت و سرکوب کند و فضای خفقان و وحشت را در سرزمینش حکمفرما سازد. اولین قدم، چرخش کنترل شده نخبگان، دوم سرکوب غیرقانونی تمامی نارضایتی‌ها، سوم جلب حمایت طبقات پایین از طریق تسریع روند رشد اقتصادی (انقلاب سفید) و چهارم کنترل هرچه شدید‌تر اسلام شیعه حکومتی بود.
در خصوص قدم اول سعی می‌کرد از طریق دادن پست‌های دولتی به بخشی از روشنفکران و مخالفین میانه‌رو، صدمات ناشی از حملات آن‌ها را جبران کند. مرحله بعدی از طریق سازمان ساواک و رسوخ در میان لایه‌های مردمی تلاش کرد، هر صدایی را در نطفه خفه کند و جایی برای اعتراض و مخالفت نگذاشت. شاه در سه بزنگاه تاریخی سه گروه از اصلی‌ترین مخالفان را از دم تیغ گذراند.
گروه اول جریان ملی‌گرا به رهبری مصدق را با کودتا از میان برداشت. گروه دوم حزب توده (بزرگ‌‌ترین جریان مارکسیستی تاریخ ایران) را پس از کودتا به تدریج و ضربه نهایی را بعد از ماجرای سیاهکل تار و مار کرد. گروه سوم اسلامگرا را بعد از قیام ١۵ خرداد به خاک و خون کشید و رهبر آنان را تعبید کرد. در قدم بعدی با اصلاحات ارضی و تقسیم سود کارخانه‌ها سعی کرد چهره لطیفی از خود ارائه کند و حمایت اقشار پایین را به خود جلب کند. وی در آخرین مرحله بعد از قیام ١۵ خرداد تلاش کرد نوعی اسلام شیعه حکومتی را در بین مردم رواج دهد. شاه در راه کنترل هرچه شدیدتر مدارس علوم دینی از طریق کاهش تعداد آن‌ها گام نهاد، او سعی داشت از طریق اعزام مبلغان دینی حکومتی به اطراف ایران، اهداف زیر را دنبال کند‌؛
ـ ارائه، نشر و اشاعه نسخه محافظه‌کارانه و غیرسیاسی از تشیع که بر وفاق سلطنت تاکید می‌ورزید
ـ تقویت و تحکیم تدریجی همبستگی تشیع و دیوان‌سالاری دولتی
ـ نشان دادن مراتب تعهد و پایبندی دولت به مذهب شیعه.
هنوز صدای شکنجه، تبعید، حصر و حذف زندانیان و مخالفان شاه از دل تاریخ به گوش می‌رسد، اما در آن زمان به گوش شاه مغرور، مست قدرت و ژاندارم منطقه که سودای تمدن بزرگ را داشت نرسید. هنوز هم بعد از گذشت ۴٠ سال به گوش سلطنت‌طلبان دم مرگ نیز نرسیده است. اما این شاه کور و کر با تمامی این مشروعیت‌های پوشالین و این تلاش‌های عبث و این دستگاه بزرگ حکومتی و با دلارهای وحشتناکی که سال ١٣۵٢ به کشور سرازیر می‌شد نتوانست از خود و سلطنتش دفاع کند.
اما چرا نتوانست؟
پاسخ این است که شاه در سال‌های پایانی حکومت دچار سرطان غدد لنفاوی شده بود، فقط فرح، علم و چند پزشک فرانسوی از این جریان باخبر بودند. وی در اوایل سال‌های 56 و ۵٧ در سخنرانی‌هایش برای اولین بار از جانشینی پس از خودش و همچنین از ایران بعد از خود و تلاش‌هایش در جهت ساختن تمدنی بزرگ و جهانی سخن می‌گفت. مصرف قرص‌های درمانی، توان درست فکر کردن در مواقع بحرانی را از او گرفته بود. شاه در آن دوران مشاوران میانه‌رو و مدیر خود را از دست داده بود. جیمی‌کارتر مرتب زیر گوشش از حقوق بشر و فضای باز سیاسی حرف می‌زد، بنا به دلایلی حمایت و محبت همسرش فرح را از دست داده بود. از در و دیوار شهر صداهای اعتراضات و نخواستم‌ها بلند شده بود. بحران و تورم اقتصادی کمر عده‌ای از خرده مالکان شهری و روستایی و دیگر اقشار را شکسته بود. غرور کاذب او در گفت‌و‌گو‌هایش با غربی‌ها در خصوص قیمت نفت، آنان را آزرده خاطر کرده بود. شاه به یکباره خود را در میان انبوهی از نخواستن‌ها دید. تمامی تلاش‌های بدون فکر و مشورت او آوار شده روی سر خود و سلطنت ویران شده‌اش. ساختار حکومتش متزلزل شده بود و دیگر چاره‌ای نداشت جز رفتن و نماندن. 26 دی‌ماه آخرین روزی بود که می‌دانست دیگر مثل سال ١٣٣٢ تلگرافی به دستش نمی‌رسد که مملکت امن و امان است و اعلی‌حضرت بازگردید.
سایر اخبار این روزنامه
اسحاق جهانگیری: راهکار مقابله با ترامپ وحدت و راه اندازی گفت‌وگوی ملی است «ابتکار» از دلایل مواضع انتقادی حسن روحانی گزارش می دهد رئیس جمهوری مسئول یا منتقد؟ ریاست کمیته ملی المپیک، شغل جدید ابوالمشاغل جدید! صالحی امیری بدون رقیب رئیس شد علیرضا صدقی آن‌چه بر تهران گذشت «ابتکار» از دلایل ناچیز بودن سود واریزی سهام عدالت گزارش می دهد درباره آن 26600 تومان! درگیری مرزی میان هند و پاکستان 7 کشته و چندین زخمی برجای گذاشت جرقه های تکرار بحران میان هسته ای های شبه قاره برقراری بیمه 500 هزار نفر فعالان صنایع دستی به کجا رسید؟ بیمه صنایع دستی در پیچ و خم بوروکراسی واکنش وزارت خارجه به شایعات درباره سفر نفت‌کش ایرانی به مقصد کره شمالی مقصد نفت‌کش سانچی کره جنوبی بود به بهانه ٢۶ دی ماه، دلایل منتهی به خروج محمدرضا شاه از ایران بررسی شد روزی که «شاه رفت» «ابتکار» از تاثیر کمبود نزولات جوی بر روح و روان مردم گزارش می‌دهد اشک باران و اندوه برف بر چهره ایرانی ها عقب‌ماندگی تاریخی